یک روز جدید

آموختن زیباست بیاموزیم

۷ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

نگاه مکعبی چیست







نگاه مکعبی چیست ؟

نگاه مکعبی یا شش جهتی یک اصطلاحه.
یعنی آدم هر عملی رو میخواد انجام بده، از چند جهت بهش نگاه کنه .

ما آدما معمولا از همون یک جهتی که اول به ذهنمون میاد کاری رو انجام میدیم یا نمیدیم.

ولی در نگاه مکعبی سعی میکنیم از چند زاویه ی دیگه هم به قضیه نگاه کنیم.

مثلا دوست دارم فلان چیز رو به دوستم بگم.
نگاه مکعبی میگه:
اثراتش رو هم بررسی کن. اگه بگی، اثراتش و عواقبشش چیه؟ شاد میکنه یا ناراحت؟
یا مثلا رفتار یکی ناراحتم میکنه. تو ذهنم اول میگم: قطع رابطه یا برخورد باهاش.
نگاه مکعبی میگه:
عجله نکن. شاید فلان مشکل رو داشته که با تو بد برخورد کرده. شاید حواسش نبوده. شاید فشار کارش زیاده بهم ریخته..

نگاه مکعبی نیاز به ‘مکث قبل از عمل’ داره. سخته، ولی نهایتا کارهامون تو شبانه روز پخته تر میشه، احتمال اشتباه میاد پایین و موفقتر میشیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرح

صادق هدایت

توی دنیا دو طبقه مردم هستند: بچاپ و چاپیده. اگر نمی خواهی جزو چاپیده ها باشی ، سعی کن که دیگران را بچاپی. سواد زیادی هم لازم نیست ، آدم را دیوانه میکنه و از زندگی عقب میندازه. فقط سر درس حساب و سیاق دقت بکن. چهار عمل اصلی را که یاد گرفتی کافیست ، تا بتوانی حساب پول را نگه داری و کلاه سرت نره ، فهمیدی؟ حساب مهمه ، باید هرچه زودتر وارد زندگی شد. همینقدر روزنامه را توانستی بخوانی بسه. باید کاسبی یاد بگیری، با مردم طرف بشی. از من میشنوی برو بند کفش توی سینی بگذار و بفروش ، خیلی بهتره تا بری کتاب جامع عباسی را یاد بگیری. سعی کن پررو باشی ، نگذار فراموش بشی ، تا میتوانی عرض اندام بکن. حق خودت را بگیر ، از فحش و تحقیر و رده نترس ، حرف توی هوا پخش میشه. هر وقت از این در بیرونت انداختند ، از در دیگه با لبخند وارد بشو. فهمیدی؟ پر رو وقیح و بی سواد. چون گاهی هم باید تظاهر به حقیقت کرد تا کار بهتر درست بشه.

مملکت ما امروز محتاج این جور آدمهاست ، باید مرد روز شد. اعتقاد و مذهب و اخلاق و این حرفها همه دکان داریست. اما باید تقیه کرد چون در نظر عوام مهمه. برای مردم اعتقاد لازمه ، باید به آنها پوزه بند زد وگرنه اجتماع یک لانه ی افعی است ، هر کجا دست بگذاری میگزند. باید مردم مطیع و معتقد به قضا و قدر باشند تا با اطمینان بشه از گرده ی آنها کار کشید. چیزی که مهمه طرز غذا خوردن ، سلام و تعارف ، معاشرت ، لاس زدن با زن مردم ، رقصیدن ، خنده های تو دل برو و مخصوصاً پررویی را یاد بگیر. دوره ی ما اینجور چیزها باب نبود ، نان را به نرخ روز باید خورد.سعی کن با مقامات عالیه مربوط بشی ، با هر کس و هر عقیده موافق باش تا بتوانی بهتر قاپشان را بدزدی. من میخوام تو مرد زندگی بار بیایی و محتاج خلق نشی. کتاب و درس و اینها دو تا پول نمی ارزه ، خیال کن تو سر گردنه داری زندگی میکنی ، اگر غفلت کردی تو را می چاپند ، فقط چند تا اصطلاح خارجی ، چند تا کلمه ی قلنبه یاد بگیر همین بسه. آسوده باش! من همه ی این وزرا و وکلا را درس می دم. چیزی که مهمه باید نشان داد که دزد زبردستی هستی که به آسانی مچت واز نمیشه و جزو جرگه ی آنهایی و سازش میکنی. باید اطمینان آنها را جلب کرد تا تو را از خودشان بدانند ، ما سر گردنه داریم زندگی میکنیم

اما عمده ی مطلب پوله. اگر توی دنیا پول داشته باشی افتخار ، اعتبار ، شرف ، ناموس و همه چیز داری. عزیز بی جهت میشی ، میهن پرست و باهوش هستی ، تملقت را میگند و همه کار هم برایت میکنند. پول ستار العیوبه. اگر پول دزدی بود میتوانی حلالش بکنی و از شیر مادر حلالتر میشه و برای آن دنیا هم نماز و روزه و حج را میشه خرید. این دنیا و آن دنیا را هم داری ، حتی پولت که زیاد شد آن وقت اجازه داری بری خونه ی خدا را هم زیارت بکنی. همه جا جاته و همه ازت حساب میبرند و بالای دست همه مینشینی و سر سبیل شاه هم نقاره میزنی. کسی که پول داشت همه ی اینها را داره و کسی که پول  نداشت ، هیچ کدام را نداره ، گوشت را باز کن: پول پیدا کردن آسانه اما پول نگه داشتن سخته. باید راه پول جمع کردن را یاد بگیری. من موهام را تو آسیاب سفید نکردم. پیدا کردن پول به هر وسیله که باشه جایزه ، حسن آدم پیدا میشه ، این را از من داشته باش. آنوقت مهندس تحصیل کرده افتخار می کنه ماشین کارخانه ی تو را راه بندازه ، معمار مجیزت را میگه که خونه ات را بسازه ، شاعر میاد موس موس می کنه و مدحت را میگه ، نقاشی که همه­ی عمرش گشنگی کشیده تصویرت را می کشه. روزنامه نویس ، وکیل و وزیر همه نوکر تو هستند. مورخ شرح حال تو را می نویسه و اخلاق نویس از مکارم اخلاقی تو مثل میاره. همه ی این گردن شکسته ها نوکر پول هستند می دانی علم و سواد چرا به درد زندگی نمیخوره؟ برای اینکه باز باید نوکر پولدارها بشی ، آنوقت زندگیت هم نفله شده. تو هنوز نمی دانی زندگی یعنی چی! تو گمان میکنی من از صبح تا شام بیخود وراجی میکنم و چانه ام را خسته میکنم و با مردم به جوال میرم؟ برای اینه که پولم را بهتر نگه دارم. پول پول میاره ، از در و دیوار میباره. مثلاً صبح ده عدل پنبه میخرم که ندیده ام و نمی­دانم کجاست ،  عصر می فروشم پولش دو برابر توی دستم میاد.. 

کتاب حاجی آقا نوشته صادق هدایت 


http://hamraz-mss.blogfa.com/1398/04


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرح

بیچاره شیطان

بیچاره شیطان در کره خاکی بدنام شده است
زیرا شیطان جز خود ما هیچکس نیست
ما برای اینکه خودمان را در حضور خود تبرئه کنیم
تمام کینه ها حسدها دشمنی ها و بیرحمی ها را در وجود موهومی به نام شیطان جا داده ایم
موریس مترلینگ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرح

محمد بهمن بیگی، معلم بزرگ ایل قشقایی





وی در ایل قشقایی در منطقه‌ای بین شهرهای خنج و فیروزآباد در استان فارس به دنیا آمد. پس از پایان دوره کارشناسی حقوق در دانشگاه تهران، با مشاهده دست اول وضعیت عشایر و استفاده از فرصت حضور اصل چهار ترومن در ایران و با قانع کردن دولت وقت به همکاری، در زمینه برپایی مدرسه‌های سیّار برای بچه‌های ایل شروع به فعالیت کرد. او توانست دختران عشایری را نیز به مدرسه‌های سیّار جلب کند و نخستین مرکز تربیت معلم عشایری را بنیان نهد. او تجربه‌های آموزشیِ خود را در چند کتاب در قالب داستان نوشته است.

در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی، یک جایزه به نام جایزه «کروپس کایا» به افتخار نام سیاستمدار روس از سوی دولت اتحاد جماهیر شوروی (تا سال ۱۹۹۲) و یک جایزه نیز به نام جایزه «محمدرضا پهلوی» از سوی دولت ایران (تا سال ۱۹۷۷) با همکاری یونسکو به فعالین عرصه سوادآموزی داده می‌شد. از افراد فعال در بخش آموزش که از سوی دولت ایران برای دریافت جایزه «کروپس کایا» معرفی شدند می‌توان به امیر بیرجندی (در سال ۱۹۷۰) و محمد بهمن‌بیگی (۱۹۷۴ معادل ۱۳۵۳ شمسی) اشاره نمود. متأسفانه هیچ‌یک از این دو نفر، برنده جایزه فوق نشدند اما نشان افتخار کروپس کایا برای تقدیر از تلاش در راه سوادآموزی به محمد بهمن‌بیگی اعطا گردید، که تصویر آن را می‌توان در بخش تصاویر سایت رسمی ایشان مشاهده کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرح

دایی جان ناپلئون


اگه لیلی با پوری رفت، تو چیز مهمی گم نکردی! اگر قرار باشه یه روزی بخاطر عبدالقادر بغدادی یا موصلی ولت کنه، چه بهتر که از الان با پوری بره.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرح

ماهی سیاه کوچولو و جمله معروفش

شما زیادی فکر می کنید ، همه اش که نباید فکر کرد راه که بیفتیم ترسمان می ریزد


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرح

یک برش از تنهایی

اگر زمان منتظر ما می‌ایستاد تا ما به بلوغ برسیم، قطعا زندگی با نقص‌های کمتری را تجربه می‌کردیم. نمی‌دانم زندگی بدون واژه‌ی «افسوس» چه شکلی خواهد بود! شیرین‌تر است یا مزه‌ی یکنواختی دارد!؟

 تنهایی پر هیاهو اثر بهومیل هرابال

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرح