یاداشت هایی از بهمن فرسی 
از مشخصات اخلاقی کج یا راست من، یکی هم این است، که در درازنای این عمر یاوه که گذرانده‌ام، یا عمری که به یاوه گذشته و من حالا در سرازیری آنم، با پاره‌ای از واژه‌های زبان مادری اصلاً میانه نداشته‌ام و ندارم.وقتی بچه بودم و همراه پدر اینجاوآنجا می‌رفتم. «بنده‌زاده» که معرفی می‌شدم خونم جوش می‌آمد. حتی وقتی دوستان و آشنایان پدر در پاسخ یا بی‌مقدمه می‌پرسیدند «آقازاده هستند؟» بازهم آسمان خلق و اوقاتم ابری می‌شد.خلاصه هرگز نتوانسته‌ام با واژه‌هایی مانند بنده، حقیر، چاکر، فدوی و… رابطه‌ای حسنه داشته باشم. حتی وقتی دبستانی و دبیرستانی بودم، به عادت سایر بچه‌ها، خودم را «ما» نمی‌گفتم. کسی از من نمی‌شنید «آقا ما نکردیم» یا «آقا ما بریم دس به آب». بعدها هم که به‌اصطلاح وارد اجتماع شدم، سر این‌که مردم را همکار، هم‌قطار، رفیق، جناب، حضرت، جنابعالی، برادر و غیره صدا کنم با خودم دعواها داشتم. ازنظر من، خودم فقط یک «من» هستم. یک من ساده و خالص و معمولی. بی هیچ پیش‌داوری.مردم، دیگران هم ازنظر من یا «تو» هستند یا «شما». بازهم البته یک تو و شمای بی‌ غرض و مرض.واژۀ «این‌جانب» به تصور من واژۀ بی‌نمک مضحکی‌ست. جنب و جانب چه ربطی دارد به آدمیزاد.قلباً آرزومندم این زبان به‌اندازۀ خود شیرین و دل‌نشین فارسی، از این واژه‌های حیله‌گرانه خالی و پالوده بشود.مثلاً نگاه کنید به همین زبان انگلیسی، یک «آی» دارند که معنی آن می‌شود «من» و همۀ نفوس دوپا هم، صغیر و کبیر، بالادست و زیردست، از دم «آی» هستند. نخست‌وزیر هم «آی» است. رفتگر توی خیابان هم «آی» است. برادری‌ها و رفاقت‌ها و شأن و مرتبت‌ها پس‌ازاین «آی» است که معلوم می‌شود موجود است یا نه.یک «یو» هم دارند که هم معنی «تو» می‌دهد هم معنی «شما»؛ اما باز درهرصورت، و به‌هرتقدیر و تدبیر همه «یو» هستند. یعنی هم «تو» به معنای مهربان و خوب و نزدیکش. هم «شما» به معنی رسمی و بی‌خاصه خرجی و مودب‌اش.درحالی‌که توی همین زبان شیرین فارسی آدم باید چقدر مواظب واژۀ «تو» باشد. که نه تصور نزدیکی غلط و بی‌جهت ایجاد کند و نه باعث این تصور بشود که قصد اهانتی در کار است.غرضم این است که توی حرف من، اگر «من» زیاد شنیدید یا خواندید، غرض و مرض و ادعایی در کار نیست. علتش هم این است که چاکر  و مخلص و بنده و این‌جانب توی این چنته تولید نمی‌شود تا خرج هم بشود.شما هم اگر از من می‌شنوید، گوشی دستتان باشد و اگر جایی برخوردید به حشراتی از قبیل حضرت و جنابعالی و این‌جانب و حضرت‌عالی و سرکار و خدمتگزار و فدوی و برادر و رفیق و حقیر و فقیر و کمترین، بدانید در پس پرده «چه» و شاید هم «که» اندر کار است؟!
بهمن فرسی